توهم

موعود نامه

مي نويسم براي مردي كه چهار گوشه قلبش شكسته است . . .

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ موعود نامه خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.


هر روز صبح تقریبا با هم از خانه بیرون می زدند. سلامی می کردند و منتظر می شدند تا آسانسور باز شود و چهار طبقه را پایین روند. دم در دستی به هم می دادند و خداحافظی می کردند و هر یک سوار ماشینی می شدند و مسیرها جدا می شد.

***
از یکی از واحدهای آپارتمان دزدی شد، یکی از همسایه ها گفته بود دو سه تا جنس شبیه وسایل خانه ی دزدیده شده را در خانه یکی از همسایه ها دیده است. حال هر روز صبح دم در آسانسور، با نگاهی غضب آلود نگاهش می کرد. تمامی رفتارهایش شبیه آدمهایی بود که دستشان کج است. دست چپش کمی می لرزید، صبح ها توی آسانسور مدام این پا و آن پا می شد انگار می خواهد فرار کند. ماشینی که هر روز دنبالش می آمد خیلی مشکوک بود. معلوم نبود هر روز کجا می رود.

***
دزد پیدا شد و اموال دزدیده شده به خانه همسایه برگشت. دوباره مثل هر روز دم آسانسور دست می دادند. لرزش دستان مرد طبیعی بود، این پا و آن پا شدنش هم عادی بود، ماشین هم دیگر مشکوک نبود!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, ] [ 12:5 ] [ گمنام ]

[ ]