موعود نامه

مي نويسم براي مردي كه چهار گوشه قلبش شكسته است . . .

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ موعود نامه خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.


لبانش را به هم مالید و با انگشت اضافه های رژ لب را پاک کرد. در آینه نگاهی به آرایشش کرد و سعی کرد لبخندی به خود بزند تا ببیند قیافه اش جلوی مهمانها چطور باشد بهتر است. چشمانش هنوز قرمز بودند و در ذهن دنبال بهانه های مختلف برای کسانی بود که ممکن است دلیلش را بپرسند.
صدای مادر شوهرش در اتاق پیچید که: «عروس خانم پس کجایی؟ مهمونا الان می رسن ها»

چشمانش را روی هم گذاشت و بعد از یک نفس عمیق به سمت در رفت و در همین موقع زنگ در به صدا در آمد.

***

مهمانها از سلیقه دختر گفتند و اینکه جهیزیه اش در فامیل تک است. یکی دو نفری هم ناقصی های جهیزیه را به رخ کشیدند و از این گفتند که فلان مارک لباسشویی و یخچال بهتر است.

کسی دیگر عروس را نمی دید که بخواهد از او علت سرخی چشمانش را بپرسد. و دختر در حالی که ماسک لبخند را بر چهره زده بود به این فکر می کرد که چطور خبر جلب پدرش را به خاطر چک برگشتی خرید جهیزیه به مادرش بدهد.

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 18:33 ] [ گمنام ]

[ ]

  

-« چه خبر رمضانی؟ کارت پیش رفت؟»
  مرد برگه را با محکم روی میز کوبید و رو به همکارش گفت: «نه بابا! یه مشت مفت خور نشستن اونجا. نمی فهمم پول چی رو می گیرند؟ الان یه ماهه هر روز به خاطر یه امضا دارن منو می برن و میارن.هر روز یه ایراد می گیرند. نمی کنن همه رو با هم بگن نامردا. خسته شدم!»
 احساس گرما می کرد، لیوان آب را برداشت و ...


ادامه مطلب

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 18:30 ] [ گمنام ]

[ ]

توقیع شریف از حضرت بقیة الله(ع) به افتخار یکی از شیعیان
علي [راوي و ناقل خبر] مي‌گويد: پس از تصميم و آماده شدن براي سفر حجّ و خداحافظي با دوستان و آشنايان ، عازم حركت بودم كه از ناحيهء مقدّسهء حضرت صاحب‌الامر (عج) فرماني رسيد كه: « ما از اين سفر[حجّ] تو ناخشنوديم و كراهت داريم ، ولي موضوع موكول به تصميم خودت مي‌باشد ». من كه از اين امر غمگين شده بودم ، با تقديم عريضه‌اي خدمت حضرتش (عج) عرضه داشتم كه دستورتان را اطاعت كرده ، از اين مسافرت منصرف گرديدم ؛ ولي از عدم توفيق زيارت خانهء خدا اندوهگين شده‌ام. در پاسخ توقيعي شرف صدور يافت كه: «دلتنگ مباش! به خواست خداوند سال آينده به حجّ خواهي رفت »

در آستانه ی سال بعد ، ضمن عريضه ‌اي به حضور مباركشان اجازه خواستم و مرحمت فرمودند. بار ديگر طيّ نامه ی ديگري معروض داشتم كه در اين سفر با محمّد بن عبّاس كه به ديانت و امانت وي اطمينان دارم همراه خواهم بود. در پاسخ فرمودند: « اسدي همراه خوبي است. اگر آمد، كسي را بر او ترجيح مده ». پس شخص نامبرده نيز آمد و با هم به سفر حجّ رفتيم.

منبع تصویر: ababil.ir

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 18:26 ] [ گمنام ]

[ ]

او کار می کن، کار
و عرق پیشانی اش را
با منحنی مهربان انگشت نشانه پاک می کند.
در روزهای یخبندان
سرما از درز گیوه ی پاره اش
وارد تنش می شود؛
و او
به جای همه ی ما
از سرما می لرزد!

ادامه مطلب

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 18:23 ] [ گمنام ]

[ ]

نگاهي به پديده انتظار و آثار حيات بخش آن

 نگاهي به پديده انتظار و آثار حيات بخش آن

انتظار، به معناي ترقب و توقع، چيزي را چشم داشتن و نيز به معناي چشم به‌راه داشتن به‌كار رفته است.[2] انتظار در اصطلاح، به معناي فرجام انديشي[3] و چشم به راه آمدن فردايي بس روشن و اميد بخش به‌كار مي‌رود. در مفهوم انتظار اصطلاحي ـ چه انتظار منجي به صورت عام يا انتظار مهدي عجل الله تعالي فرجه به صورت خاص ـ چهار عنصر اساسي نقش دارد كه عبارتند از:


ادامه مطلب

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 18:16 ] [ گمنام ]

[ ]