به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد. به من گفت: نرو! بن بست است. گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم، پیر شده بودم...
نظرات شما عزیزان:
موعود نامهمي نويسم براي مردي كه چهار گوشه قلبش شكسته است . . . صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | طراح قالب
|
جستجودیگر امکاناتساعت فلش مذهبی
|
| درباره وبلاگنویسندگانآرشیو موضوعیآرشیو ماهانه |